محل تبلیغات شما

نوزدهم از طرف روحام رفتیم مدرسه طه برا سخنرانی 

یکی از پسرامون سخنران بود 

 از اول مسیر تا شروع سخنراني هی بهش گفتیم استرس نداری ؟ 

هی گف نه آخر خندید گف بابا شما بیشتر استرس دارید فقطم دارید انتقالش میدید 

بعدم که رسیدیم محل سخنرانی قبل ورود به سالن گفتم خب بچه ها 

شوخی بسه من دیگه میخوام خااااانومممم باشم 

گفتن من همانا و دم در ورودی سالن پام گیر کردن به ورودی همانا 

با مخ رفتم تو شانس آوردم فقط نخوردم زمین 

بعد کیان که پشت من بود یه ربع بعد با صورت لبو شده اومد تو 

رفته بود بيرون زمین و داشت گاز ميزد از خنده 

به محض ورودشم باز نگاش بهم افتاد هر هر میخندید بهم 

وسط خنده هاش گف ببین تو آروم باش نمیخواد خانوم باشی 

آقا چشتون روز بد نبينه سه بار من این ورودی بی صاحاب و ندیدم 

هر سه بار با مخ داشتم ميومدم زمین آخه مگه مييييشهههه اه 

ولی خب سخنرانی خیلی خفن بود پسرمون ترکوووووند 

بعد همون مدرسه ای که حتی اجازه سخنرانی به ما نميداد 

آخر جلسه گف نظرتون چيه هر هفته همین مراسم و داشته باشیم ؟ 

مام گفتیم حالا صحبت میکنیم باهم در موردش 

خلاصه که خیلی خوب بود 

اگه من سوتی ندم بهترم میشه 

بعله 

پی نوشت : خنگم خودتونيد خیلی هم زرنگ و باهوشم 

پی نوشت دو : کورم خودتونيد عينکمم باهام بود 

پی نوشت سه : اصن همینه که هست .

 

معجزه ی برادرانه هات

مقاومت شکسته می شود

دلخوشی های ساده ای که دریغ میشن ...

گف ,سخنرانی ,نوشت ,خیلی ,ورودی ,سه ,سه بار ,خب سخنرانی ,سخنرانی خیلی ,خیلی خفن ,اه ولی خب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای ادبیات گنجینه ی بهترین اشعار #ترفند در مدرسه دلنبشته های تابناک